• نامه ها
  • به معاويه
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

به معاويه

«1076»

(73) (و من كتاب له ( عليه  السلام  )) إلى معاوية أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي عَلَى التَّرَدُّدِ فِي جَوَابِكَ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَى كِتَابِكَ لَمُوَهِّنٌ رَأْيِي وَ مُخْطِئٌ فِرَاسَتِي وَ إِنَّكَ إِذْ تُحَاوِلُنِي الْأُمُورَ وَ تُرَاجِعُنِي السُّطُورَ كَالْمُسْتَثْقَلِ النَّائِمِ تَكْذِبُهُ أَحْلَامُهُ وَ الْمُتَحَيِّرِ الْقَائِمِ يَبْهَظُهُ مَقَامُهُ لَا يَدْرِي أَ لَهُ مَا يَأْتِي أَمْ عَلَيْهِ وَ لَسْتَ بِهِ غَيْرَ أَنَّهُ بِكَ شَبِيهٌ وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَوْ لَا بَعْضُ الِاسْتِبْقَاءِ لَوَصَلَتْ إِلَيْكَ مِنِّي قَوَارِعُ تَقْرَعُ الْعَظْمَ وَ تَهْلِسُ اللَّحْمَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ثَبَّطَكَ عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِكَ وَ تَأْذَنَ لِمَقَالِ نَصِيحِكَ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ.


ص1077

 از نامه هاى آن حضرت عليه السّلام است به معاويه (كه براى نادرستى نامه اش او را سرزنش و تهديد نموده است) 1-  پس از ستايش خداى تعالى و درود بر حضرت خاتم الأنبياء، من با پى در پى پاسخ گفتن بتو و گوش دادن به نامه ات رأى و انديشه ام را (در اينكه تو نادان و گمراهى و هرگز پند و اندرز بتو سودى نخواهد بخشيد و از فتنه و تباهكارى دست نخواهى كشيد) سست مى گردانم، و فراست و زيركى (يقين و باور) خود را به خطا و اشتباه مى اندازم (در صورتيكه پاسخ مانند تو بايد سكوت باشد، پس پاسخ دادن من از جهت مماشات و اتمام حجّت است و بس) و تو هنگامي كه به حيله و زرنگى چيزهائى از من مى طلبى، و نامه هايى براى جواب گرفتن بمن مى فرستى بشخص سنگين به خواب رفته اى مى مانى كه خوابهاى دروغ و پريشان مى بيند، و بشخص سرگردان ايستاده اى مى مانى كه ايستادنش او را وامانده و بيچاره كرده (نه راه رفتن داند و نه توانائى ايستادن دارد) نمى داند آنچه پيش آيد به سود او است يا به زيانش مى باشد، و تو مانند او نيستى بلكه او بتو مى ماند (حال تو بدتر از آنست كه بديگرى شباهت داشته باشى، زيرا در بدبختى و بيچارگى يگانه هستى، تو بخود مى مانى و بس) 2-  و سوگند بخدا اگر نمى خواستم باقى بمانى (بجهت مصلحتى كه بايد طبق آن رفتار نمايم، و اگر اراده تباه ساختنت را داشتم) از جانب من بتو مى رسيد كوبنده ها (سختيهاى جنگ و زد و خورد) كه استخوان را بشكند و گوشت را آب كند (ترا از بين ببرد) 3-  و بدان كه ترا شيطان باز داشته از اينكه به كارهاى نيكويت باز گردى و به گفتار پند دهنده ات گوش دهى (بامام زمان خويش بگروى و دستورش را اجرا نمائى) و درود بر شايسته آن.